Web Analytics Made Easy - Statcounter

آرمان عبدالعالی نام یک متهم به قتل است.آرمان عبدالعالی از سال 92 به اتهام قتل دختر مورد علاقه خود راهی زندان شد.آرمان عبدالعالی با رای دادگاه به قصاص محکوم شد.آرمان عبدالعالی  چند بار تا پای چوبه دار رفت. سرنوشت نهایی پرونده آرمان عبدالعالی صبح امروز با عدم رضایت خانواده غزاله و به دار آویخته شدن در زندان شهید رجایی پایان یافت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به گزارش اختصاصی خبرنگار رکنا، آرمان روبرویم می نشیند.از امید و آرزو می گوید.از شور زندگی به آینده و تمام آنچه برای خود در سر می چیند.بعد یکباره انگار در نوسان این گفتگو که مقابل ماموران زندان انجام می شود،نقطه عطف زندگی اش که پرونده غزاله است مثل یک واقعیت زمخت به صورتش می کوبد.آرمان پر می شود از پشیمانی و عجز و التماس.ساعتی با آرمان حرف می زنم اما مصاحبه منتشر نمی شود که سبب تکدر خانواده غزاله نشود.

آرمان را چند بار دیگر هم در همین اتاق می بینم.می گوید در زندان روزهایش را چطور سپری می کند و من از او می خواهم صادقانه خانواده غزاله را درک کند و خاضعانه عذرخواهی کند.

حکم قصاص آرمان ناباورانه و در سکوت خبری اجرا می شود و اولین چیزی که سراغش می روم دست نوشته آرمان است در روز مصاحبه حضوری من با او در زندان رجایی شهر کرج.

آخرین گفتگو با آرمان در زندان

محتوای این گفتگو نزد روابط عمومی زندان رجایی شهر کرج صورت جلسه شده است.

روزهایت در زندان چطور می گذرانی؟

اوایل که به رجایی منتقل شدم،فقط در اتاق می نشستم.فرصت پیش آمد که بروم به واحد فرهنگی.آنجا مشغول شدم.در کتابخانه وقتم را می گذراندم و درس می خواندم.بعد از ظهرها هم با بچه ها والیبال بازی می کردیم.

آرمان قبل از ورود به زندان چطور نوجوانی بود؟

خلف بلد نبود،جرئتش را هم نداشت.یکدفعه مرتکب خطا و اشتباه هولناکی شد.

چرا یکدفعه مرتکب چنین خطایی شدی؟

اسمش را بگذارید حماقت یا بی تجربگی؛ یا همان حماقت؛ بله حماقت ،حماقت ، حماقت !

چه چیزی باعث می شود اینطور در مورد آن خطا حرف بزنی؟

آن روز نباید غزاله را با چمدان بیرون از خانه می بردم.کاش به کسی اطلاع می دادم.اما فقط به این فکر می کردم که زودتر او را بیرون از خانه ببرم.هر تصمیمی گرفتم از روی نادانی بود.

چه شد به فکر چمدان افتادی؟

من رانندگی بلد نبودم و گواهینامه هم نداشتم.تنها چیزی که آن لحظه به فکرم رسید چمدان بود.

غزاله چه سهمی در زندگی ات داشت؟

دوستش داشتم.خیلی زیاد دوستش داشتم.اینقدر که شب و روز به او فکر می کردم.غزاله دختر خوب و سرزنده ای بود.

در این سال ها بیشتر از هر چیز به چه چیز فکر می کنی؟

به روز حادثه فکر می کنم.

یک بار هم تا پای چوبه دار رفتی.از حال و هوای آن روز بگو.

از آن روز چیز زیادی یادم نیست.من که در بدترین حال هم سعی می کردم قرص و دارو مصرف نمی کردم آن شب آرام بخش های زیادی مصرف کرده بودم.این قدر گیج بودم که نمی فهمیدم دارم چه می گویم.به بالای طناب دار نگاه می کردم و خودم را آن بالا می دیدم.بعد هم تا یک هفته نمی توانستم صاف بایستم.

در آن لحظه دلت می خواست چه اتفاقی بیفتد؟

دلم می خواست خانواده غزاله باور کنند که من جای جسد را نمی دانم. و دلم می خواست از پدر و مادرم عذرخواهی کنم که کار به اینجا کشیده شد.

منبع: رکنا

کلیدواژه: سهام عدالت قیمت خودرو کرونا اخبار حوادث آرمان آرمان عبدالعالی آرمان اعدام شد سهام عدالت قیمت خودرو کرونا قیمت بهاره رهنما بازار آزاد پرستو صالحی پرستو صالحی و همسرش پرستو صالحی اینستاگرام پرستو صالحی خانواده آرمان عبدالعالی خانواده غزاله

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۷۶۹۸۹۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

«چشم‌ها تنها برای دیدن نیستند»

کتاب «چشم‌ها تنها برای دیدن نیستند» از مصطفی عظیمی‌فر منتشر شد.

به گزارش ایسنا، این کتاب در ۱۰۶ صفحه با شمارگان ۲۰۰ نسخه و با قیمت ۲۵۰ هزار تومان در انتشارات سیب کال راهی بازار کتاب شده است.

 در نوشته پشت جلد کتاب آمده است: «مصطفی عظیمی‌فر در کتاب «چشم‌ها تنها برای دیدن نیستند» از ورای روزمرگی‌های زندگی، دغدغه‌های اجتماعی خویش را نسبت به دنیای اطراف در قالب کوتاه‌ترین داستان‌ها و نوشته‌های ادبی به تصویر کشیده است.

 از دیگر آثار این نویسنده می‌توان به «هزار سال پس از پاییز و هر خودی همیشه تنهاست» (انتشارات کتاب هرمز) و «من نویسنده این کتاب نیستم» (انتشارات سیب‌کال) اشاره کرد. 

در برشی از کتاب می‌خوانیم: نزدیک ظهر به محله خودمان می‌رسم. جوانی با ماشین شیک و گران‌قیمتی از کنارم عبور می‌کند و ردی از غبار روی موها و لباس‌هایم به جا می‌گذارد. خیلی زود شروع به مقایسه داشته‌های خود با آن شخص می‌کنم. نگاهی به کفش‌هایم می‌اندازم! غبار گرفته و خسته به نظر می‌آیند. یک سالی از فروش دوچرخه‌ام برای خرید یک ماشین اصلاح مو می‌گذرد. از آن روز به بعد تنها وسیله نقلیه‌ای که دارم، پاهایم هستند و این بسیار دردآور است.

 حسرت که شرایط را مهیا می‌بیند، شروع به بیدار کردن حسادت می‌کند. ولی خیلی زود با اخطاری روبه‌رو می‌شود که می‌گوید: به داشته‌های مادی دیگران حسادت نکن. زیرا آن‌ها و گذشتگانشان یا زیاد تلاش و قناعت کرده‌اند و یا شرافت خود را زیر پا گذاشته‌اند. اکنون که چنین است یا زیاد تلاش کن و یا...

خوشبختانه حسرت هشدار را می‌پذیرد و من... »

 انتهای پیام 

دیگر خبرها

  • محفلی به نام شهدا در شهر شاهدیه
  • جهان برای تحقق آرمان فلسطین به پا خواسته است
  • شوفرهایی که خواننده شدند + فیلم
  • مصدومیت آرمان رمضانی برطرف شد
  • یادداشت: پیغامی برای هاشم بیگ‌زاده!
  • «چشم‌ها تنها برای دیدن نیستند»
  • قلعه حسن صباح هنوز هم دست نیافتنی است
  • نگرانی از کاهش سطح دینداری و افزایش بی اعتمادی در جامعه در یادداشت عباس عبدی
  • ماجرای قتل غزاله و اعدام آرمان؛ رابطه‌ای بی فرجام
  • سنگ تمام طرفداران بایرن برای قیصر فقید